پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
عروسی  بابا و مامانعروسی بابا و مامان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره
مامان سحر مامان سحر ، تا این لحظه: 37 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
بابا آرشبابا آرش، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره
عقد بابا و مامانعقد بابا و مامان، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
ساخت وب سایت پرهامساخت وب سایت پرهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

پرهام دنیای سحر و آرش

پرهام دنیای منی

تعطیلات عید فطر و رفتن به الاشت

سلام مامانی چند روز تعطیلات عید فطر قصد سفر به شمال کردیم که پنجشنبه 25 تیر ساعت 3 راه افتادیم از تهران و ساعت 8 و نیم شب الاشت بودیم اول می خواستیم بریم قائمشهر که به خاطر ترافیک شدید شیر گاه نتونستیم بریم اونجا بعد برگشتیم الاشت که هوای اونجا خیلی خوب بود خنک و بارونی . قربون اون دهن باز  برم که اصلا نمی ذاشتی ازت عکس بندازم اینم به زور تونسیتم با این ژست ازت عکس بندازم .   ...
29 تير 1394

روزهای اخر ماه مبارک رمضان و نذری مامان و بزرگ شدن گل پسر

سلام مامانی دو روز دیگه مونده تا عید فطر مامانی همه روزه هاشو گرفته ولی اخراش دیگه حالش خوب نبود دیگه نتوست بگیره . خدا مامانی ببخش واقعا دیگه کم اورده بود مامانی . هفته پیش 23 ماه رمضون خونه خودمون شله زرد پختیم که خاله گلی و خاله مبشره و خاله منصوره  وازاده هم بودند . پسر مامانی الان کل جمله و کلمه چیزارو می تونه دقیق بگه . کارها و اداهاش خیلی بامزه شده وقتی مامان اداره ست دوست داره زودتر بره خونه و گل پسر شو ببینه واقعا دلم واست تنگ میشه همیشه میگم خدایا 12 سال دیگه کی میشه مامانی بازنشسته بشه تا بتونه خونه بمونه و پیش گل پسرش باشه . تو مهد خیلی مظلومی و ساکت البته با مربی هات ولی با بچه ها اتیش می سوزونی .کلا دستشویتو نمیگی...
24 تير 1394

عکسهای جامونده از 27 ماهگیت و اولین شعر پرهام

اینم بابا جونی که عمل کرده بودند 30 خرداد که خیلی درد کشید بیچاره اینم اماده شدی بری سیرک با داداش محمودرضا منتظرشی   سلام مامانی چند تا عکس مونده بوده که گذاشتم واست . یه روز تو خونه نشسته بودیم که حرکت زشتی انجام دادی منم با حرکت دست بهت گفتم می زنمتا تو هم بعد اون یاد گرفتی چیزی بهت میگیم تو هم با حالت عصابانیت و هرچیزی دست گیر بیاد و دستم می گیری بالا می گی می زنمتا بابای یه وقتای میخواد دعوات کنه تو هم جبهه می گیری همون حرفو بهش می زنی بابام در حالت اعصبانیت خندش میگیره. جدیدا شعر دکتر می خونی : دکتره چه مهربونه            درد منو میدونه زخم منو می ...
13 تير 1394

27 ماگیت مبارک گلم

سلام مامانی 27 ماهگیت مبارک باشه عشقم انشااله 127 ساله بشی نازم . شنبه 30 خرداد بابایی عمل جراحی دست داشت داشت که با مامانی رفتند بیمارستان نیکان و عمل شده از ساعت 9 صبح رفت اتاق عمل تا ساعت 12 تو اتاق عمل بود که خداروشکر به خوبی تموم شد بعداظهر ش رفتیم خونه تو هم پیش خاله منصوره موندی . 
3 تير 1394
1